اولين گام اسلام در اروپا


 

نويسنده: جواد حسيني نصر




 

چگونه طارق فرمانده مسلمانان به اروپا گام گذاشت
 

در اواخر قرن هفتم ميلادي در حالي که بيش از 80 سال از هجرت پيامبر گذشته بود، اسلام در حال گسترش شرق و غرب بود. پس از ايران، ماوراء النهر هم تحت نفوذ دين نوپاي اسلام قرار گرفت و به اين ترتيب قلمرو دولت اسلامي تا خوارزم و بخارا و سمرقند نيز پيش رفت.
در مغرب هم به تدريج کشورهاي شمال آفريقا مانند مصر و الجزاير و ليبي و تونس و در نهايت تا مغرب يعني در حاشيه ي اقيانوس اطلس دين اسلام را پذيرفتند تا به اين ترتيب گستره ي دين اسلام در کمتر از يک قرن از آغاز بعثت پيامبر از حاشيه ي اقيانوس هند تا کناره هاي اقيانوس اطلس باشد.
فرمانورايي شمال آفريقا نيز به عهده ي موسي بن نصير بود. فرمانده اي که توانسته بود تمام شمال آفريقا را به جز يک شهر به تصرف خود درآورد، شهري به نام بسته که در شمال مغرب و ميان مغرب و اسپانيا بود. اين شهر برج و بارويي مستحکم داشت که به دليل وضعيت جغرافيايي همچنان در اختيار اسپانيايي ها بود و فرمانده اي به نام ژوليان حکمران آن بود.
در اوايل قرن هشتم ميلادي مسلمانان نيم نگاهي به فتح قاره ي اروپا نيز داشتند، از جانب شرق اروپا، آنها نتوانسته بودند قسطنطنيه را فتح کنند، تنها راه باقيمانده عبور از کم عرض ترين نقطه ي ميان اسپانيا و مغرب بود که آن هم کار بسيار سختي بود.

ظهور يک فرمانده
 

در سال 670 کودکي به نام طارق بن زياد به دنيا آمده بود که در دوره ي نوجواني و جواني اش را زير نظر موسي بن نصير گذرانده بود و به تدريج تبديل به يکي از امراي لشکر او شده بود.
در اسپانيا سلسله ي گت ها حکمراني مي کردند، در سال 710 آشيلا به جانشيني پادشاه ويتي کار برگزيده شد ولي پس از مدتي کوتاه توسط بزرگان قوم گت معزول شد و شخصي به نام رودريگو جايگزين او شد، اين مسئله باعث اختلاف هاي داخلي در اسپانيا شد، آشيلا سر به شورش برداشت و ژوليان حاکم بسته هم با او همدست شد و براي اينکار از موسي بن نصير هم کمک خواسته، او هم طريف بن مالک را به همراه 500 سرباز بربر به اسپانيا فرستاد که براي او بيشتر جنبه شناسايي داشت.
سال بعد يعني در آوريل 711 ميلادي- ارديبهشت ماه- مسلمانان حمله ي اصلي را تدارک ديدند، فرمانده ي اين لشکر 7 هزار نفره به عهده ي طارق بن زياد بود که با کمک چهار کشتي نيروهايش را در سالح قرطبه (دکور دوباي کنوني) پياده کرد. رودريگو با شنيدن حمله ي مسلمانان دست از شمال اسپانيا و نبرد با اشيلا برداشت و لشگري 1000 نفري تدارک ديده و به سمت جنوب حرکت کرد.
طارق که از حرکت لشکر 100 هزار نفره ي پادشاه اسپانيا با خبر شد از موسي درخواست کمک کرد، موسي در مرحله ي دوم 5 هزار سرباز جديد براي او فرستاد و در نهايت لشگر 12 هزار نفره مسلمانان در مقابل لشکر 100 هزار نفري مسيحيان قرار گرفتند.

تصميم استراتژيک
 

طارق بايد تصميم مهمي مي گرفت، نبرد نابرابري در پيش بود و تنها روحيه ي جنگندگي مضاعف مي توانست کمي اميدواري براي آنها به وجود بياورد. يک سمت لشگر مسلمانان موانع طبيعي بود، روبه رويشان نيروي صد هزار نفري دشمن و پشت سر دريا.
طارق دستور داد که کشتي ها را بسوزانند، همه با تعجب کشتي ها را در حال سوختن را نگاه مي کردند که طارق شروع کرد به سخنراني: اي مردم، راه فرار کجاست؟ پشت سرتان درياست و مقابلتان دشمن و هيچ راهي جز راستي و صبر نداريد. شما مانند يتيم هاي بي سرپرست هستيد که دشمن با لشگر و اسلحه دوره تان کرده و تنها دوستتان در اين وضعيت شمشيرهايتان است.
او سپس ادامه داد: «من اولين کسي هستم که حمله مي کنم، اگر توانستم فرمانده آنها را شکست بدهم که شما پس از من حمله را آغاز مي کنيد و اگر هم کشته شدم شما هيچ راهي به جز مبارزه نداريد.»
جنگي که در ميان اعراب به نام جنگ «وادي لکه» معروف شد آغاز شد و رودريگو- که اعراب او را لذريق- مي ناميدند پس از 8 روز نبرد از مسلمانان شکست خودر.
به اين ترتيب پيش روي لشگر مسلمانان به فرماندهي طارق بن زياد در شبه جزيره آندلس- شبه جزيره ايبرياي کنوني شامل اسپانيا و پرتغال-آغاز شد.
آنها اشبيليه (سيويل)، قرطبه (کوردوبا) و طليلله (توليدور) را فتح کردند. وقتي خبر اين فتوحات به موسي بن نصير رسيد، موسي نامه اي به طارق فرستاد و به او دستور داد که فتوحات را متوقف کند تا او برسد، موسي مي خواست سند فتح آندلس به نام او ثبت شود ولي طارق پس از مشورت با فرماندهان لشگر به اين نتيجه رسيد که توقف نبرد باعث خواهد شد تا گت ها لشگر خود را بازسازي کنند به همين خاطر به نفوذ خود در آندلس ادامه داد.
موسي به سرعت خود را به «ماردا» رساند و به محض رسيدن به طارق او را بازداشت و زنداني کرد، طارق نامه اي به خليفه نوشت و جريان را توضيح داد و همين منجر به خلاصي او از زندان شد.
پس از دفع کدورت بين طارق و موسي، اين دو با همراهي هم ارغونه (آراگن)، قشتاله (کاستيل) کاتالونيا، سرقسطه (ساراگوزا) و برشلونه (بارسلون) را فتح کردند تا به کوه هاي آلپ يعني حد فاصل بين اسپانيا و فرانسه رسيدند تا به اين ترتيب در حدود 1300 سال پيش اسلام گام به قاره ي اروپا بگذارد و براي دوره اي طولاني آندلس به ضميمه ي دولت اسلامي نوپا دربيايد.

سرنوشت آندلس
 

از سال 92 هجري قمري تا سال 100 ه.ق مسلمانان پشت سد کوه هاي آلپ باقي ماندند ولي قسمت اعظم اندلس را فتح کردند، در سال هاي 104 تا 111 ه.ق چند حمله به برخي شهرهاي فرانسه انجام شد که عمدتا تا موفق بودند و مسلمانان به همان آندلس بسنده کردند.
در اسپانيا پيش از ورود مسلمانان عدالت برقرار نبود و کليسا و پادشاه تمام امور را در دست داشتند، ورود مسلمانان باعث رضايت گروه زيادي از مردم شد و سيستم طبقاتي قبلي منسوخ شد.
اقامت مسلمانان در آندلس يک دوره ي شکوفايي اجتماعي، عمراني، اداري، اقتصادي و فرهنگي براي شبه جزيره ي آندلس در پي داشت به صورتي که شهر کوردوبا در آن دوره نيم ميليون نفر جمعيت داشت و تنها بغداد از لحاظ جمعيت از آن پيشتر بود، کوردوبا در دوران شکوفايي اسلامي داراي 3 هزار مسجد بود که در طول تاريخ آن دوره بي نظير بود.
کوردوبا (قرطبه) به مرکز علوم و ادبيات تبديل شده بود و 70 کتابخانه در آن تاسيس شد که موجودي يکي از اين 70 کتابخانه بالغ بر 400/000 جلد کتاب بود.
سيستم کشاورزي آندلس شکوفا شد و مزارع ميوه و شکر و برنج و زيتون و کتان و پرورش ابريشم آن باعث شد تا انبوهي از توليدات کشاورزي به نقاط مختلف جهان صادر شود.
شکوفايي آندلس اسلامي بيش از 700 سال ادامه داشت تا اينکه در قرن 15 ميلادي به تدريج مسيحيان به فکر متزلزل کردن دولت اسلامي برآمدند. آنها با کارکردن روي زمينه هاي فرهنگي جوانان و بي تفاوت کردن آنها نسبت به دين و مذهب و گسترش مفاسد و شرابخواري و لاابالي گري در ميان آنها کار را به جايي رساندند که در نهايت در سال 1492 کوردوبا با حمله ي پادشاهان کاتوليک اروپايي سقوط کرد.
منبع:نشريه شاهد جوان ش 58